کیارش جووونکیارش جووون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

دنیای زیبای ما

آذر

شاهزاده کوچولوی من کلی کار دارم اما میخوام زودی آپ کنم بعد برم دنبال کارام آخر هفته رفتیم چابهار پیش عمو و زن عمو شکوفه خیــــــــــــــــلی خوش گذشت هنوزم بیل و ماشین کوچولوتو که از بازار چینی ها خریدیم میبینی میگی مامان یادته من رفتم دریا آب بازی عمو و زن عمو واست یه عالمه بادکنک با یه موتور خریده بودن که کلی باهاشون کیف کردی هر وقتم موتورو میبینی میگی مامان عمو موتورشو داد به من وقتی دریا رفته بودیم و تو ساحل نشسته بودیم به عمو میعاد گفتی عمو بریم لب دریا منظورت تو آب بود خلاصه که تو ساحل نشسته بودیم داشتیم شن بازی شما و عمو رو نگاه میکردیم که یه موج ناقلا اومدو کاسه کوزتو برد .بابا طی یه حرکت قهرمانانه دمپا...
8 آذر 1392

مهـــــــــــــــــــــــــــــــــر و آبان

  شاهزاده من خیلی شیرین شدی راه میری و مزه میریزی تا کار بد میکنی و یه کوچولو دعوات میکنیم میگی :گـــــــــــــریه کنم....... منم میگم نه عزیزم....... وقتی تو با زبون خودت دعوام میکنی و من میگم گریه کنم میگی نه شوخی کردم من خیلی دوست دارم   دیروز یه حرف بد زدی منم وقتی تو ماشین بودیم به بابا میلاد گفتم یه نی نیه بدی حرف بد زده بابا میلاد ازت پرسید کی حرف بد زده روتو اونطرف کردیو حرف بابارو نشنیده گرفتی بابا دوباره ازت پرسید کی حرف بد زده گفتی:ای بابا اعصابمو خورد کردی بعدم دوباره صورتتو چرخوندیو بیرونو نگاه کردی   به نظر خودت خیلــــــــــــــــــی روت زیاد نی...
28 مهر 1392

28 ماهگیه وروجک با سواد

می   یه خواب ناز تو طرقبه   و بعد از بیدار شدن خداروشکر همه جا شکلات واست هست حتی خونه ی خاله ی دندون پزشک   این عکسای خوشگلم نزدیکای تقی آباد ازت گرفتیم   اینم باغ وحش وکیل آباد   اینم پارک ملت که پسملم اجازه نداشت خیلی از وسایلو سوار بشه   آقا کیارش تو صفه حباب سواری روی آب همش میرفتی بالای این پله و میپریدی تو توپا   هر جا میرفتیم کیارش جون اول کفشا و جورابا رو در میاورد تا راحتتر فضولی کنه اینجام چالیدره کیارش ...
27 شهريور 1392

مرداد

جوجه کوچولوی مامان نمیدونی چقدر شیرین زبون شدی دیشب موقع خواب میگفتی بابا میتونم چراغ رو روشن کنم امروز بهم گفتی مامان میشه فدات بشم دلم میخواست درسته بخورمت   چون متاسفانه یاد گرفته بودی میگفتی خاک توسرم بهت یاد دادم بگی خاک تو سر دشمنم حالا راه میری و میگی مامان بگو خاک تو سر دشمنم پسمل نازم 1 2 3 7رو میتونی بخونی واز روی کارتات میتونی توپ بابا مامان پا و آب رو بخونی تا 8 هم بلدی بشمری       امــــــــــــــــــــــــــــــــــــان از دست خرابکاری هات وقتی شکستیش فقط نگاهت کردم بهم گفتی چقد بگم دس نزن میشکنه      ...
3 شهريور 1392

تیر 92

قبلا نگران بودم که این همه اسباب بازی داری اما چرا باهاشون بازی نمیکنی اما الان علاقه زیادی به   اسباب بازی هات پیدا کردی روزی هــــــــــــــــــــــــــــــــــــزار بار اسباب بازی هاتو از اتاقت میاری جلوی   تلوزیون میریزیو باهاشون بازی میکنی منم هــــــــــــــــزار بار جمعشون میکنمومیگذارمشون تو اتاقت       این روزا همه بیشتر متوجه بزرگ شدنت میشن منم هر روز با خودم میگم چقدر زمان داره زود میگذره   نمیدونم دلتنگ روزایی باشم که تند تند دارن تموم میشن و با گذشتشون کودکیت داره کم کم تموم   میشه یاتشنه روزایی که تو با شروع هر کدومشون کلی چیزای جدید یاد میگیری و ب...
24 مرداد 1392

خرداد 92

      روز مرد به کوچک مرد وبزرگ مرد خونم مبارک   دست های پر توانت ، همیشه بزرگ ترین حامی زندگی ام بوده . آغوش امن تو بهترین جا برای فراموشی غم های زندگیم روزت مبارک مردز ندگیم ، دوستت دارم         اینم عکسای تپلیه نازم که بعد از یه روز صبح از خواب پا شدنو تا 11شب نخوابیدن دراز   کشیده       مامانی توی پارک یه لحظه ازت غافل شدم پای راستت بو بو شد فدای اون چشای نازت بشم من یکی یه دونه خودمی باااااادومم حسابی غذا میخوری و تپل مپل شدی عزیزم با زن عمو شکوفه رفتیم واست لباسو کفش خریدم وآتلیه هم واست ...
24 تير 1392

اردیبهشت تولد دوتا گل زندگی مامان

        پسر گل مامان تولدت مبارک .   مامانی خیلی دوست داشتم واست یه تولد توپ بگیرم ولی نشد اما قول قول که سال بعد که بزرگتربشی واست بترکونم ............ ..   ولی گل مامان من و بابا وشما حسابی شب تولدت با هم خوش گذروندیم تو هم خیلی خوشحال بودی از فشفشه ها خیلی خوشت اومده بود صبح هم که از خواب پا شدی میگفتی مامان تولد میخوام قربونه اون زبون شیرینت بشم من تا چند روز آهنگای تولدتو گوش میدادی   این کادوی بابا میلاد   گل مامان خیلی با کادوهات بازی کردی و از همشون خوشت اومد اسکوتری که عمو میعاد واست خریدم که اینقدر دوست داری ...
24 ارديبهشت 1392

عیدت مبارگ گل مامان.مراسم پوشک گیرون

    دومین بهار با تو   کیارشم تاهستم هر لحضه و هر روز برای زنده ماندم مثل   گل های بهاری شکوفا شو چون دلیل هر نفسم تویی             این عکسو تو دروازه قران نزدیک آرامگاه خواجوی کرمانی از گلم گرفتیم         گلم این روزا همش سوال میپرسی :   میگی مامان حوریه این چیه اون کیه بابا کجا رفت ؟پرنیا کجاست ؟دیانا کجاست ؟آدلیا کجا رفته ؟   گاهی وقتا هم میگی مامان دارم چکار میکنم ....... که منم میگم خرابکاری راستی بابا میلاد ماشین پسرمو عوض ...
3 فروردين 1392

21و22ماهگیه جگر جگر

      همیشه داشتن ” بهترین ها ” به آدم غرور خاصی میده من مغرور ترینم ، چون تو بهترینی . . .         کیارش نازم کلی شعر یاد گرفته:.................... شعر اول و به عبارتی منتخب و همه پسند: اینجا برو :بله بیا بریم:ممیام خسته میشی:ممیام بای بای بای(وای) چرا ادوار میزیزی شعر دوم: دوچرخه سیبیل کیارش میچرخه وقتی از گلم میپرسم خاله مه سیما چی میگه: میگی :اگه دمتو بچینم سر دمتو میچینم(بجای بگیرمم میگی بچینم)       من عاشق این روزام   عاشق این که صبح ها که از خواب بیدار میشی دمه در ...
8 آبان 1391