نوروز 94
تنها خداست که میداند
“بهترین”
در زندگیت چگونه معنا میشود!
من در سال نو آن بهترین را برایت آرزو میکنم.
نوروزت مبارک
پسر یکی یدونه ی مامان عیدت مبارک این چهارومین عیدی هست که با اومدنت زندگیمو قشنگ کردی دستای کوچولوی مهربونت از هر مرحمی واسم تسکین دهنده تره وقتی با اون لبای کوچولوت صورتمو غرق بوس میکنی
دیگه از خدا هیچی نمیخوام اونقدر منو از عشق مادرانه سیراب کردی که با داشتنت حتی یه بچه ی دیگه هم
نمیخوام تموم دنیای مادرانمو فقط با تو میخوام قسمت کنم
تو واسم زیباترین بهترین و مهربونترین مخلوق خدایی
تنها کسی که حتی طاقت یه لحضه نبودنش واسم خیلی سخته
دردونه ی من امسال شب سال تحویل تب 40 درجه کردی اونقدر پریشون شده بودم که حتی نمیتونستم کنارت دراز بکشم تا صبح یه چشمم به صورت قشنگت بود یه چشمم به پنجره تا هوا زودتر روشن بشه ...
ولی با گذشت زمان بهبودی تو حالت نمی دیدم دائی رضا گفت آنفولانزای فصلیه و هیچ چاره ایی جز صبر کردنو کنترل تبت نداریم 7روز تب داشتی و هیچی نمیخوردی نمیدونی عزیزم چقدر از عمر مامان تو این روزا کم شد
از این ناراحتیا که بگذریم ...
باید بگم امسال سال تحویل با مامان زیبا و بابا خلیل و همه ی خاله ها کنار دریا تو ساحل بندر عباس بودیم
کلی هم عیدی گرفتی دست بابابزرگات درد نکنه هر دوتاشون 50 تومن بهت عیدی دادن و از همه ی خاله ها و شوهر خاله های مهربونتم عیدی گرفتی و همینطور مادرجون بابا میلادم بهت 30 تومن داد ....وهزار تومنم از همسایه ی بابا نعمت
دست همگی درد نکنه
دومین تقومیتم امسال واست طراحی کردم پارسال تک برگ بود ولی امسال 12 برگ
دورت بگردم اینجا اینقدر تب داشتی که همیشه لباس راحتی تنت بود
20 عکس گرفتم همشون تار افتاد از بس تکون میخوردی
اینم یه عکس رمانتیک
اینم سیزده بدر
اینم به قول خودت بهترین دوستت که مامان زهرا واست از توی آب پیدا کرد دو روز پیش رفتیم تو پارک گذاشتیمش تا توی طبیعت باشه مجبور شدم بهت دروغ بگم بهت گفتم از تنگش اومده بیرون رفته زیر مبلا قایم شده آخه خیلی دوسش داشتی نمی خواستم ناراحتت کنم
واما خبر خیلی مهم اینکه از 14 فروردین دیگه بهت غذا ندادم وعده ی اول خودتم چیزی نخوردی ولی از وعده ی دوم خداروشکر خودت داری غذاتو میخوری فقط جایی مهمونی میریم اذیت میکنی که ایشالاه اونم به زودی درست میشه
ادامه دارد................