اسفند.تولد مامان حوریه
عزیزم نفسم هستیم وقتی میخوام یه پست جدید واست بزارم با خودم میگم چقدر زود یه ماه میگذره
کلی شیرین زبون شدی
امشب بابا کارای ساخت خونه رو شروع کرد مامان زهرا داشت بهت میگفت بابا میلاد واسه اینکه شما
تو رفاه و خوشبختی باشین اینقدر زحمت میکشه و.....
برگشتی گفتی مامان زهرا من تو چی باشم گفتی کیارش تو چی باشه؟؟؟؟
میلاد عزیزم منو کیارش همیشه قدر این زحماتی که واسمون
میکشی رو میدونیم میدونیم واسه رفاهمون خیلی زحمت میکشی
مرسی که هر چی بخواییم برامون فراهم میکنی
من و کیارش دستای پر مهرتو محکم میبوسیم
بلاخره قالب 93 کیارش جون آماده شد
مرسی لی لی جون
خوش گذرونی 2 ساعته کیارش جون تو خونه ی بازی
راستی دوستای گلم که به کیارش جون رای دادین ممنونم
کیارش جون یه لوگوی متحرک برنده شد که از عید میزارم تو وبلاگش
یه دنیا حکایت از زبونه مثل عسلت
چند روز پیش داشتی شیرین زبونی میکردی گفتم کیارش من آخرش اون زبونه شیرینتو میخورم
دیدم زبونتو در آوردی میگی مامان زبونه شیرینمو بخور
همش از روی یه مبل میپری روی مبل دیگه بعدم میگی مامان نگاه کن دارم پرواز میکنم
عاشق نگاه کردنتم وقتی با اون دستای کوچولو مسواک میزنی
یه روز داشتی اینطوری مامانو ارشاد میکردی منم
مامان نباید هیچ وقت بگی.....
گفتم چرا مامان جون
گفتی آخه من گفتم .....بابا باهام دعوا کرد دیگه خودت بفهم
این روزا که هوا حسابی بهاری شده استخرت همیشه حمومو اشغال داره همش میگی
وان تو تری
جامپ
بعدم سرتو میاری بیرونو میگی مامان بیا منو ببین دارم جامپ میکنم
منم میگم بعدم خدا میدونه تا کی باید موقع جامپ کردنات دست بزنم
قربونت بشم عزیزم
تولدم مبــــــــــــــــــــــــارک
میلادم
از من نپرس چقدر دوستت دارم ،
اینجا در قلــــــــب من
حد و مرزی برای حضور تو نیست !
برای همه چی ازت ممنونم همیشه بهت افتخار میکنم