آبان 1393 سالگرد عقد مامانو بابا
سلام پسر خوشگل من وقتی میخوام واست یه پست جدید بزارم میفهمم جقدر سریع داره ماه ها میگذره
وشاهزاده ی خوشگلم داره هر روز بزرگترو آقاتر میشه..............
این روزا وقتی ازت سوالی میپرسیم یه قیافه ی متفکر به خودت میگیریو میگی راستشو بخوای.......بعد جوابتو میگی
یا میگی فک کنم...........
وقتی باهات میرم بازار تو خیابونا بدو بدو میکنی و جلوتر از من راه میره خیلیا لپتو میکشنو قربون صدقت میرن
وقتی میبردمت روضه واسم خیلی جالب بود که خانومای مسن که معمولا حوصله ندارن سعی میکردن باهات هم صحبت بشن ولی پسر من با گفتن یه جمله از صحبت سر باز میزد
میگفتی حالم خوب نیست مریضم
زندگی میکنم و برایش دلیل هم می آورم:
دوست داشتن تو...
احتیاجی به تسبیح نیست دستانت را که به من بدهی
با انگشتانت ذکر دوست داشتن میدهم
کیارش سسی بعد از خوردن یه عالمه پیراشکی
وووووه مامان چه کیک خوشمزه ای پخته
زیباترین اتفاق های زندگیم عاشقاااانه می پرستمتان
سلام به پسر قند عسلم................
فندق کوچولوی مامان اینقده شیطون و شیرین زبون شدی که نگو ونپرس
هفته ی پیش تعطیلات عاشوراا رو رفتیم مشهد خونه ی مامان زیبا و خیلی بهمون خوش گذشت
یه روز صبح از خواب پا شدیو با گلایه گفتی مامان چرا احساسمو درک نمیکنی
گفتم چراا عزیزم درک میکنم
گفتی بیام بغلت احساسمو درک کنی
صبح ها میرم روضه خونه همسایه ی طبقه ی پایین وقتی از خواب پا میشی میبینی نیستم معمولا میای تو راهرو با گریه صدام میکنی که بیام پیشت اما یه روز اومده بودی تو راه پله و به همسایه گفنه بودی میشه مامانمو صدا کنین
الهی دورت بگردم که هرجا میبرمت قربون صدقه ی اون صورت خوشگلت میرن
شخصیت کارتونیه مورد علاقه ی این سنت بن تن هست
وقتی شیطونی میکنی و بهت تذکر میدیم باهامون قهر میکنی یه وقتایی که نازتو نمیکشم هر چند دقیقه بلند میگی اگه ازم معذرت خواهی کنین می بخشمتونو باهاتون آشتی میکنم