کیارش جووونکیارش جووون، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره

دنیای زیبای ما

مرداد1394 سالگرد ازدواج مامان بابا

  خواب ها تمام میشوند تو اما... رویای بی انتهای منی     کیارش خوابالو ساعت 5.5 صبح از ترس اینکه از هواپیما جا نمونه بیدار  شده بود تمام طول مدت پروازو یه سر حرف زدیو آواز خوندی بیچاره خانم کناریمون... وقتی هم رسیدیم گفتی ماماااان خیلی خوش گذشت بنده خدا خانومه داشت میترکید از خنده و دو ساعت دیگه تو فرودگاه مشهد اینقدر ذوق زده و خوشحال بودی که فقط میگفتی مامان اینجا ازم عکس بگیر اونجا ازم عکس بگیر پسر قهرمان من توی مطب خاله مه سیما دندوناشو فیشورسیلانت کردو یکی از دندوناشم درست کرد و اصلا گریه نکرد ... به خاله جونشم قول داد که بره مدرسه  حسابی درس بخونه تا&n...
4 مرداد 1394

تیر و خرداد 1394

یه ماه رمضان دیگه هم رسید هوا واقعا گرمه و روزا خیلی طولانی بابا میلاد با اینکه خیلی بیرون اذیت و تشنه میشه ولی تا میاد خونه اول شروع میکنه با شما بازی کردنو کلی دور خونه دنبالت میدوه تا بگیرتت شما هم تا زنگ آیفون میخوره زود زیر میز قایم میشه تا بابا که میاد دنبالت بگرده موقع نمازشم که همیشه خودتو از گردنش آویزون میکنی وقتی هم میخوام بگیرمت که اذیتش نکنی بابا ی مهربون میگه بذار باشه و نمازشو با سختی با شما تمام میکنه..... خدا این بابایی مهربونو واسمون حفظ کنه...... این روزا با دختر همسایه همبازی شدی و از تنهایی در آمدی باهم حسابی بازی میکنین یه شب که دیر وقت میخواستی بری خونشون و بهت اجازه ندادیم گفتی مامان کاش نیا...
3 تير 1394

اردیبهشت 1394

                                                          همیشه به قداست چشمهای تو ایمان دارم چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟فرشته ای فقط در قالب یک انسان فقط ساده می توانم بگویم تولدت مبارک                     ...
31 ارديبهشت 1394

نوروز 94

  تنها خداست که میداند “بهترین” در زندگیت چگونه معنا میشود! من در سال نو آن بهترین را برایت آرزو میکنم. نوروزت مبارک     پسر یکی یدونه ی مامان عیدت مبارک این چهارومین عیدی هست که با اومدنت زندگیمو قشنگ کردی دستای کوچولوی مهربونت از هر مرحمی واسم تسکین دهنده تره وقتی با اون لبای کوچولوت صورتمو غرق بوس میکنی دیگه از خدا هیچی نمیخوام اونقدر منو از عشق مادرانه سیراب کردی که با داشتنت حتی یه بچه ی دیگه هم نمیخوام تموم دنیای مادرانمو فقط با تو میخوام قسمت کنم تو واسم زیباترین بهترین و مهربونترین مخلوق خدایی تنها کسی که حتی طاقت یه لحضه نبودنش واسم خیلی سخته دردونه ی من امسال شب ...
11 فروردين 1394

اسفند 1393

اینم از آخرین ماه سال.....................   یه آتلیه ی خونگی دیگه  از مامان با سلیقه ....   ادامه دارد............. ...
2 اسفند 1393

بهمن 1393

سلام عزیز تر ار جوووووووووووووووووووووووووووونم سلام همه ی دنیاااااااااااااااااااااااای مامان سلام عسل من بلاخره فرصت کردم بنویسم اونم با کمک گل پسرم که امروز خواست میزو جمع کنه و من بعد ناهار یه فرصت کوچولو پیدا کردم  مامان زیبا اومد پیشمون و خیلی خوشحال بودیم نمی دونستیم کی شب میشه کی روز... اولایل ماه که بابا ماموریت بود  بعد 4 سال فرصت کردیم با مامان زیبا یه سفره 4 روزه بریم خونه ی خاله ملیحه خیلی خوش گذشت حسابی با روشاجون و روژین جون بازی کردی شبا از 2 زودتر نمیخوابیدین ولی بلاخره روزا گذشتو ما باید برمیگشتیم..خیلی گریه کردیو دوست نداشتی بگردی.... عزیزم مامان زیبا که رفت خیلی دلم گرفت خدایــــــــــــ...
28 بهمن 1393

دی 1393

  کریسمس مباااااااااااااااااااااارک     گل پسرم وقتی رفتیم بازار یه درخت کریسمس بزرگتر از قدت  که توی شیشه بود و همش روش برف میومدو دیدی و بهم گفتی واست بخرم بزاریم تو اتاقت که تو اتاقت برف داشته باشی هنوز نمیدونم خریدنش واست لازمه یا نه خودم که بچه بودم کوچیکشو داشتم زیرشم تراش داشت تو مدرسه کلی باهاش کیف میکردم   قربونه اون خنده های عسلیو موهای قوقولیت بشم که وقتی از خواب پا میشی اینقدر سرحالی هنرنمایی های کیارش جونم روز جمعه و رفتن به بازار ماهی فروشا با مامان زهرا جون     وبعدشم رفتیم خونه ی خاله مه لقا جوون  ...
10 دی 1393